بهترست پیش از آنکه اتومبیلی بخریم ، یکروز بدون توجه به حال و روز ترافیک شهرو کوچکی و بزرگی و طول و عرض آن واردش بشویم،لختی پیاده یا با وسیله ی عمومی در شهر دور بزنیم و با کمیت و کیفیت آن و محل پمپ بنزین و... آشنا شویم .این کار مانند رفتار نویسندگانی است که هنوز شروع به نوشتن نکرده اند

می بینی دخترم جامعه ی عربستان چه زمینه ی بکری برای هنرمندان است اما دشوار؛ هر جامعه ای موجودیتی دارد؛ این موجودیت یا هستی اجتماعی تغییر می کند عنصر آگاهی موجب تغییر آن می شودف آگاهی با احساس فرق می کند احساس سطحی وکم عمق است و موجب تغییر محتوای جامعه نمی شود بلکه موجب تغییر شکل می گردد بدون اینکه جامعه متحول شده باشد

عکس یادگاری اتفاقی شد؛ بیشک ملیونها نفر ازابتدای تاریخ خلقت بشر به این طرف دلشون میخواست درون این باغ رو ببینن اما در این لحظه من اصلا بفکر دیدنش نبودم چون برخلاف میل درونیم دل بستن به آرزوی غیر ممکن برایم خوش آیند نیست اما گاهی انتظار نداشتن ، یعنی بی هوا رسیدن به موفقیت یعنی رسیدن به آرزویی که محاله

اینروزها دارم راجع به پست مدرن فکر میکنم آنچه پیش از شروع برای نوشتن راجع به آن می آزارمم ، پیش داوری زهر آگین حسیست که به آن دارم و آن از راه نقاشی این گروه ضد اندیشه در ذهنم شکل گرفته است البته خواهم گفت چرا پاد اندیشه و این که چرا پاد اندیشند و این دو واژگی( پاد اندیشه) از کجا آمده است

مجسمه سرباز پس از جنگی جانانه اما نابرابر گیر افتاد گیر سربازان گوبلای قاآن داشت می مرد که سرباز گوبلای قا آن دلش برای این سرباز شجاع یا لااقل تا لحظه ای پیش شجاع سوخت وگفت: از اینجا تکان نمی خوری تا من برگردم. واو ایستادتااااااا... همین چند سال پیش موزه ی جهانی بعنوان اثر ملی ثبتش کرد

دوستان عزیز با خواست خوانندگان گرامی مناسب دیدم موضوع نوشتن و هنر را در کشور عربسان دنبال کنم . شاید ویژگی های این کشور چندان کششمند نباشد اما منظور بیان دیدگاهم بود . منتظر بیان دیدگاههایتان می مانم آه آناستازیا دختر (9) هر پدیده ای از پدیده های کوچکتر که آن را بوجود آورده و بین اجزاء آن ارتباط سازمانی برقرار است، تشکیل شده است

آه آناستازیا دخترم (8) گاهی بهترست توقف کنیم و مدت کوتاهی بکارهایی که کرده ایم، نگاه کنیم ،آنرا بررسی کنیم؛ببینیم کجا بودیم و اینک بکجا رسیده ایم آیا بکاری که انجام می دهیم ، عادت کرده ایم ؟ معمولا عادت کردن در انجام کارها به انسان یک حس راحتی همیشگی میدهد که نمی گذارد او از این راحتی ، به آسانی بیرون بیاید

سلام عزیزان برخی از دوستان خواسته بودند راجع به جامعه عربستان بیشتر بگویم (بنویسم) ازینرو سعی میکنم بخشی از مطالبم را در فضای آن سر زمین بنویسم. حالم خوبست و از واژه هایی چون بیکسی و تنهایی چندان خوشم نمی آید بهمان دلیل که اگر کسی بکمک من نیاز داشته باشد ، بر خلاف میل باطنی

خسته از ظهر گذشته می رسم در خونه .علاوه بر در ورودی همه ی درها و پنجره ها بازست . منکه رفته بودم بتوصیه یکی از دوستان ، کتاب نویسنده ی آمریکایی مبنی بر غیر قابل تفسیر بودن هنر و ادبیات رو بخرم ،نایافته رسیدم منزل و با این وضع پدر را با مگس کش بدنبال مگسها دیدم. می گم سلام پدر،وانمود می کنه کار مهمی انجام می ده

دوستان عزیز و خوبم سال نو بر شما و مسئولان سایت داستانک مبارک باشد امیدوارم دستکم در معنا عایدی داشته باشید . ب.ع آه ،آناستازیا دخترم (6) در بچگی بادکنک را خیلی دوست داشتید؛چگونه باد کردنش راهم دیده اید ؛ لاستیک اتو مبیل و دوچرخه هم اینگونه از باد پر میشوند . دیواره ی آنها از باد کنک قوی ترست