پسری جوانی دراتاقش تنهانشسته بودودوپاهای خودش رادرآغوش گرفته بود.وهمه فکرش ناامیدی وبی احساسس بود.وهمیشه دلش می خواست یک آدم پرانرژی ومثبت گرایی باشدولی نمی دانست چطوری ؟خیلی ازهمه کمک می گرفت وهیچ کسی اوراتحویل نمی گرفت وفقط مسخره می کردند.واین برایش خیلی ناراحت کننده بود.وفقط دلش می خواست تواتاقش بشنیدودرفکروفروبرودواین برایش یک جهنم وبی انگیزه ای به حساب می آمد.وبه این فکرآفتادکه بایدتلاش وکوشش کندتابه هدفی که دلش می خواهدبرسدوباتوکل به خداوندبزرگ ومهربان بلندشدواون اتاق سردوبی روح راترک کردمی دانست یک روزی ازراه خواهدرسیدکه به گذشته هایی خودش خواهدخندید.همه تلاش راباکوشش وتلاش ادامه دادوهیچ وقت نترسیدچون می دانست .شکست موجب پیروزی خواهدبود.بنابراین باکارکردن شروع کردوصبح تاشب به تلاش وکوشش خودش ادامه داد.ودرس رامی خواند.وبعددردانشگاه خوب وبزرگ قبول شدودررشته پزشکی نفراول شدوبه درس خواندن ادامه داد.
واین خیلی خوشحال شده بودچون تلاشش جواب داده بود.به دانشگاه رفت وشبهاکارمی کردوهیچ وقت ناامیدنشده بود.
درتمام روزهافقط به آینده مثبت فکرکرده بودوبه جزتوکل برخداوندبزرگ به کسی دیگری توکل نکرده بود.درس خواندوبه اون آدمهای که اورابی کفایت بی لیاقت حساب می کردندکمک می کردوآنهاازاین حرفهای که قبلابهش زده بودند.شرمندی وحسرت به جاگذاشته بود.
پس این رابایدبدانیم که هیچ وقت شکست رانبایدمانع پیشرفت یک انسان بشودوبایدهمیشه تلاش وکوشش کندتابه پیروزی برسد.
این رمزپیروزی هرانسانی درزندگیش خواهدبود.
شکل قلم:F اندازه قلم: A A رنگ قلم: پس زمینه: