حقوق مردم بر حاکم...
سحرگاه که کمتر کسی از رختخواب برخواسته بود، علی(ع) از آغوش مهربان خواب دل گسسته بود و از رختخواب برخواست و وارد حیاط شد.
قدم های کوتاه و شمرده و با تمأنینه ای بر میداشت در تمام اوقات... با همان وقار و متانت خاص اش و با آرامشی ویژه که مختص دل پر ایمانش بود از چاه آب کشید و وضو گرفت.
با چاه قرابتی خاص داشت... زمانی بود که درد دل هایش را که نمی توانست فریاد بکشد با چاه در میان میگذاشت... سنگ صبورش بود بعد از فاطمه...
کوفه هنوز در خواب ناز غلط می زد و هنوز به نماز صبح وقت باقی بود... علی(ع) کلونی در خانه اش را کشید و درب چوبی با صدایی خشک و خشن باز شد و امام قدم به داخل کوچه گذاشت و به طرف مسجد رهسپار شد.
علی(ع) معمولا شب ها کم میخوابید و بعد از دو سه ساعتی استراحت از خواب بر می خواست و به نماز و عبادت می ایستاد و با حضرت دوستش راز و نیاز می کرد. این خصلت ویژه ی او بود؛ حتی آن زمان که کودکی خردسال بود و با پیامبر اسلام زندگی میکرد همین اخلاص و دیانت را داشت. این را بارها از زبان "ابوبکر" و "سلمان" شنیده بودم.
بعد از عبادت در خانه برای نماز صبح به مسجد می رفت و نماز را به جماعت برگزار می کرد. بعد از نماز تا طلوع آفتاب در مسجد میماند و به عبادت و ذکر و دعا می پرداخت.
قبل از ظهر تا نماز ظهر به جلسه با اصحاب و رسیدگی به امور مردم شهر خصوصأ ایتام می پرداخت.
"قنبر" غلام امیرالمومنین(ع) می فرمود: 'یادم می آید روزی از صبح تا شام مشغول رسیدگی به امور مردم بود؛ سرکشی از بازار می کرد و یا قضاوت و یا امور دیگری... شب که شد با او به خانه برگشتم. من در حیاط خوابیده بودم و حضرت در اتاق... هنوز خوابم نبرده بود که صدای پای حضرت آمد... آمده بودند وضو بگیرند... بلند شدم و صدایشان کردم و عرض کردم: یا امیرالمومنین این چقدر استراحت بود؟! تمام روز ا که به کار مردم گذراندید و استراحتی نداشتید، حداقل شب را به استراحت بگذرانید.
حضرت لبخندی به مهربانی زد و فرمود: روز بخوابم حق مردم را ضایع کرده ام و شب بخوابم حق خودم را...
و به وضو پرداخت و دل مرا با تشویشی از مرّوت و جوانمردی خود تنها گذاشت'...
سعید فلاحی
شکل قلم:F اندازه قلم: A A رنگ قلم: پس زمینه: قدم های کوتاه و شمرده و با تمأنینه ای بر میداشت در تمام اوقات... با همان وقار و متانت خاص اش و با آرامشی ویژه که مختص دل پر ایمانش بود از چاه آب کشید و وضو گرفت.
با چاه قرابتی خاص داشت... زمانی بود که درد دل هایش را که نمی توانست فریاد بکشد با چاه در میان میگذاشت... سنگ صبورش بود بعد از فاطمه...
کوفه هنوز در خواب ناز غلط می زد و هنوز به نماز صبح وقت باقی بود... علی(ع) کلونی در خانه اش را کشید و درب چوبی با صدایی خشک و خشن باز شد و امام قدم به داخل کوچه گذاشت و به طرف مسجد رهسپار شد.
علی(ع) معمولا شب ها کم میخوابید و بعد از دو سه ساعتی استراحت از خواب بر می خواست و به نماز و عبادت می ایستاد و با حضرت دوستش راز و نیاز می کرد. این خصلت ویژه ی او بود؛ حتی آن زمان که کودکی خردسال بود و با پیامبر اسلام زندگی میکرد همین اخلاص و دیانت را داشت. این را بارها از زبان "ابوبکر" و "سلمان" شنیده بودم.
بعد از عبادت در خانه برای نماز صبح به مسجد می رفت و نماز را به جماعت برگزار می کرد. بعد از نماز تا طلوع آفتاب در مسجد میماند و به عبادت و ذکر و دعا می پرداخت.
قبل از ظهر تا نماز ظهر به جلسه با اصحاب و رسیدگی به امور مردم شهر خصوصأ ایتام می پرداخت.
"قنبر" غلام امیرالمومنین(ع) می فرمود: 'یادم می آید روزی از صبح تا شام مشغول رسیدگی به امور مردم بود؛ سرکشی از بازار می کرد و یا قضاوت و یا امور دیگری... شب که شد با او به خانه برگشتم. من در حیاط خوابیده بودم و حضرت در اتاق... هنوز خوابم نبرده بود که صدای پای حضرت آمد... آمده بودند وضو بگیرند... بلند شدم و صدایشان کردم و عرض کردم: یا امیرالمومنین این چقدر استراحت بود؟! تمام روز ا که به کار مردم گذراندید و استراحتی نداشتید، حداقل شب را به استراحت بگذرانید.
حضرت لبخندی به مهربانی زد و فرمود: روز بخوابم حق مردم را ضایع کرده ام و شب بخوابم حق خودم را...
و به وضو پرداخت و دل مرا با تشویشی از مرّوت و جوانمردی خود تنها گذاشت'...
سعید فلاحی