هم تئاتر، هم کنسرت!
دومی: تئاتر چیه؟ کنسرت خوبه! نگاه کن! بیشتر بلیت هاش فروختهشده!
اولی: ولی من تئاتر را بیشتر دوست دارم! حداقل یه ماه اجرا داره!
سومی: ولی من هر دو را دوست دارم! کنسرت، تئاتر!
دومی: نمی شه که دوتاش را رفت!
سومی: چرا نمی شه! تئاتر ساعت پنج شروع می شه، کنسرت ساعت هشت شب!
دومی: کماشتها! بد نگذره!
سومی: چون می خوام بد نگذره دوتا را می رم!
اولی: این تئاتر باید خیلی خوب باشه! ببین! سایت را نگاه کن! چقدر تند تند بلیت هاش فروش می ره!
دومی: وای آره! راست می گی! چقدر خوب! کیف میکنم میبینم مردم اینهمه تئاتر می رن!
سومی: این نشانه رشد فرهنگ جامعه اس!
اولی: جامعهشناس شدی برادر!
سومی: اختیارداری تا الآن چهار واحد پاس کردم!
دومی: بچهها این چند وقت کلی تئاتر و کنسرت برگزار می شه! همه هم باید خوب باشن که اینهمه طرفدار دارن! باید دقیق برنامهریزی کنیم تا بتونیم بهترین استفاده را ببریم!
اولی: موافقم!
چهارمی: خوش به حالتون که ماشین دارین! من که ماشین ندارم چهکار کنم!
اولی: غصه نداره! هرکدام ما هفتهای یه شب ماشین بهت قرض می دیم!
دومی: دقیقاً! اینطوری ما هم هفتهای یه شب استراحت میکنیم.
سومی: هفتهای دو شب! شنبهها تئاتر تعطیله! یه وقت شنبه نری جلوی سالن آبروریزی بکنی!
چهارمی: ممنون بچهها! ایشالله جبران کنم!
اولی: جبران میکنی عزیزم! دو ماه دیگه امتحانها شروع می شه، به جزوه هات احتیاج داریم!
دومی: و به کمکهای شما سر جلسه امتحان، بچه درس خون!
چهارمی: ایوای چشم به هم بذاریم ترم تموم شده، دوباره باید شهریه بدیم و ثبتنام کنیم!
سومی: نگران نباش! خداروشکر این مدت کلی برنامه فرهنگی هست! نگاه کن! به نظر من این تئاتر از همه بهتره! سالنش دوره، بزرگه، همه بلیت هاش هم فروش رفته! اول می ریم اینجا بعد نمایشگاه برای کنسرت!
دومی: پس تصویب شد! از یکشنبه هفته دیگه! هر شب جلوی این سالن جمع می شیم!
سومی: به امید خدا می تونیم تو مدت اجرای این تئاتر حسابی کارکنیم!
اولی: خدا را شکر که این برنامهها هست، اگر نبود من یکی سکته میکردم!
دومی: واقعاً!
اولی: ولی راستش را بخواین خیلی دلم می خواد یه بار برم یه تئاتر را ببینم!
دومی: یه کنسرت!
سومی: هم تئاتر هم کنسرت!
اولی: باید جالب باشه!
دومی: حتماً جالبه که مردم وقتی از سالن میان بیرون اینقدر خوشحالن!
سومی: خوشحالن که یک ریز حرف می زنن! پارسال دوتا مسافر سوار کردم، از جلوی تالار وحدت تا قیطریه یه سره حرف زدن! کل ماجرای تئاتر را از اول تا آخر تعریف کردن!
چهارمی: من بچه بودم، یه بار با بابام رفتم تئاتر!
اولی: خدا رحمتش کنه!
دومی: تو شهر شما سالن تئاتر هست؟ شهر ما الآن هم سالن نداره!
سومی: شهر ماهم نداره!
چهارمی: شهر ما هم نداره! تئاتر تو مسجد بود!
سومی: بچهها نگاه کنین! بلیتهای یک روز دیگه هم فروش رفت! چقدر خوب!
دومی: مطمئنم تو این مدت می تونیم حسابی کارکنیم!
چهارمی: خداروشکر!
اولی: برای همینه که من خیلی تئاتر دوست دارم!
سومی: هم تئاتر هم کنسرت! اونایی که می رن کنسرت بهتر پول می دن!
اولی و دومی و چهارمی: قبول! هم تئاتر هم کنسرت!