کرونا و ژنرالها!
داستان اول:
کرونا و ژنرالها!
وقتی وارد سالن استقبال شد، هر کسی که آنجا بود خبردار ایستاد. ژنرال جاروسلاو میکا از ژنرالهای برجسته کشور لهستان و یکی از فرماندههای ارشد کشورهای اروپای مرکزی است. کمتر کسی پیدا میشود او را نشناسد. وقتی اجلاس نظامی در خصوص ارتباطات استراتژیک در رزمایشهای مشترک با آمریکا در شهر ویسبادن آلمان برگزار شد از هر چیز و هر جایی صحبت شد. از تجهیزات رزمایش، از نیروها، از جغرافیای رزمایش و از چیزهای دیگر. کمترین چیزی که به آن پرداخته شد قضیه ویروس کرونا بود.
توی حاشیه اجلاس، یکی از افسرهای ارشد در تیم ژنرال کریستوفر کاوولی (فرمانده ستاد فرماندهی ارتش آمریکا در اروپا) رو به ژنرال جاروسلاو میکا گفت:
-حس خوبی ندارم ژنرال. فکر کنم اتفاق بدی در راهه!
ژنرال میکا پرسید:
-در مورد رزمایش مشترک با شما؟
افسر ارشد گفت:
-درباره گسترش ویروس کرونا!
ژنرال میکا چشمهایش گرد شد. افسر ارشد ادامه داد:
-بشر علیه بشر!
بعد از پایان اجلاس، همه ژنرالها به کشورهای خود برگشتند و ژنرال جاروسلاو میکا طبق دستور مقامهای ارشد باید تست میداد. ژنرال میکا بیهیچ اعتراضی با تستش موافقت کرد. درست مثل خیلی از آدمهایی که توی شرایط بحرانی راضی به خیلی از کارها هستند. ژنرال کریستوفر کاوولی آمریکایی هم ممکن است...
جواب تست ژنرال جاروسلاو میکا آماده شد. یعنی ممکن است ویروس کرونا با ژنرالهای چند ستاره هم تعارف نداشته باشد؟... برای ژنرالهایی که هر روزشان یک روز بحرانی به حساب میآید، مرگ چیز غریبی نیست. جواب تست آماده شد. دستیاران کادر پزشکی وارد اتاق شدند:
- سلام ژنرال. متأسفانه جواب تست شما...جواب تست شما مثبته!
ژنرال میکا کلاه از سرش برداشت و از پنجره به خیابانهای شلوغ شهر خیره شد. بعد از یک مکث کوتاه، آهی کشید و گفت:
- مطمئن باشید بیماری من هیچ مشکلی برای ارتش ایجاد نکرده...
از كتاب: "تق! تق! تق!... كرونا هستم!"
نوشته حسن ايماني
مجموعه اي از داستان هاي كوتاه واقعي عصر شيوع ويروس كرونا در جهان
(اولين كتاب داستاني درباره كرونا در جهان)
قابل فروش در ايران: سايت ديجي كالا
قابل فروش در جهان:سايت آمازون آمريكا (به زبان انگليسي)
شکل قلم:F اندازه قلم: A A رنگ قلم: پس زمینه: کرونا و ژنرالها!
وقتی وارد سالن استقبال شد، هر کسی که آنجا بود خبردار ایستاد. ژنرال جاروسلاو میکا از ژنرالهای برجسته کشور لهستان و یکی از فرماندههای ارشد کشورهای اروپای مرکزی است. کمتر کسی پیدا میشود او را نشناسد. وقتی اجلاس نظامی در خصوص ارتباطات استراتژیک در رزمایشهای مشترک با آمریکا در شهر ویسبادن آلمان برگزار شد از هر چیز و هر جایی صحبت شد. از تجهیزات رزمایش، از نیروها، از جغرافیای رزمایش و از چیزهای دیگر. کمترین چیزی که به آن پرداخته شد قضیه ویروس کرونا بود.
توی حاشیه اجلاس، یکی از افسرهای ارشد در تیم ژنرال کریستوفر کاوولی (فرمانده ستاد فرماندهی ارتش آمریکا در اروپا) رو به ژنرال جاروسلاو میکا گفت:
-حس خوبی ندارم ژنرال. فکر کنم اتفاق بدی در راهه!
ژنرال میکا پرسید:
-در مورد رزمایش مشترک با شما؟
افسر ارشد گفت:
-درباره گسترش ویروس کرونا!
ژنرال میکا چشمهایش گرد شد. افسر ارشد ادامه داد:
-بشر علیه بشر!
بعد از پایان اجلاس، همه ژنرالها به کشورهای خود برگشتند و ژنرال جاروسلاو میکا طبق دستور مقامهای ارشد باید تست میداد. ژنرال میکا بیهیچ اعتراضی با تستش موافقت کرد. درست مثل خیلی از آدمهایی که توی شرایط بحرانی راضی به خیلی از کارها هستند. ژنرال کریستوفر کاوولی آمریکایی هم ممکن است...
جواب تست ژنرال جاروسلاو میکا آماده شد. یعنی ممکن است ویروس کرونا با ژنرالهای چند ستاره هم تعارف نداشته باشد؟... برای ژنرالهایی که هر روزشان یک روز بحرانی به حساب میآید، مرگ چیز غریبی نیست. جواب تست آماده شد. دستیاران کادر پزشکی وارد اتاق شدند:
- سلام ژنرال. متأسفانه جواب تست شما...جواب تست شما مثبته!
ژنرال میکا کلاه از سرش برداشت و از پنجره به خیابانهای شلوغ شهر خیره شد. بعد از یک مکث کوتاه، آهی کشید و گفت:
- مطمئن باشید بیماری من هیچ مشکلی برای ارتش ایجاد نکرده...
از كتاب: "تق! تق! تق!... كرونا هستم!"
نوشته حسن ايماني
مجموعه اي از داستان هاي كوتاه واقعي عصر شيوع ويروس كرونا در جهان
(اولين كتاب داستاني درباره كرونا در جهان)
قابل فروش در ايران: سايت ديجي كالا
قابل فروش در جهان:سايت آمازون آمريكا (به زبان انگليسي)